خسته ام.....

خسته ام.....

خسته از این ازدحام های خالی. از این سکوت های بی نتیجه . از این خلوت های شلوغ. از خنده های مصنوعی...

خسته ام....

از واژه های تکراری. از حرف های بی منظور. از کتاب های یی حاصل...

خسته ام...

 از روز های آینده. از شاد بودن های غمگینم. از صدا های به جا مانده...

خسته ام...

از روز های پژمرده. از نگاه های نا آشنا . از احساس هایی که خفته....

خسته ام....

من دوباره می نویسم....

من دوباره می نویسم . شاید کسی بخواند. من دوباره می نویسم . دوباره.......

من دوباره صدایت می کنم .شاید مرا بشنوی. من دوباره صدایت می کنم. دوباره........

من با تو می گویم. شاید... شاید که نه. می دانم که می شنوی. می دانم که با منی. من با تو می گویم. کسی مرا نشنید می دانم تو می شنوی.....

من از تو می نویسم. کسی نخواند می دانم تو می خوانی.....

من... همیشه من بودم .... مثل تو..... تو هم همیشه تو بودی.... هر دو تنها...